آیت الله جوادی آملی

ساخت وبلاگ

برخیز که راه رفته را برگردیم,
با عشق به آغوش خدا برگردیم,
در عرش، صدای« اِرجعی» پیچیده است
یا ایّتها النَّفس! بیا برگردیم,


#############


تا کی به هوای فتح دنیا باشم؟
کافی است خدا! چقدر اینجا باشم؟
تنهایی اگر که با تو بودن باشد
می خواهم از این به بعد تنها باشم


میلاد عرفان‌پور

آیت الله جوادی آملی...
ما را در سایت آیت الله جوادی آملی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akharaabati3 بازدید : 18 تاريخ : شنبه 10 آذر 1397 ساعت: 17:14

یک هفته مشهد مجانی رو سر یک حماقت از دست دادم...

10 روز کربلا و نجف و سامرا و کاظمین به همراه روز عرفه در کربلا رو دارم از دست میدم سر یه حماقت دیگه...

زندگیم پر شده از این حماقت ها...

بخدا خسته شدم دیگه... دیگه دارم کم میارم... دلم میخواد یه نفر بشینه پیشم و باهاش حرف بزنم و آروم بشم ولی کسی نیست... نمیخوام به مشکلات والدینم چیزی اضافه کنم... یه رفیق.... این الرفیق...

آیت الله جوادی آملی...
ما را در سایت آیت الله جوادی آملی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akharaabati3 بازدید : 24 تاريخ : شنبه 10 آذر 1397 ساعت: 17:14

این چیزی رو که دارم میگم خودم بارها امتحان کردم و جواب گرفتم:

وقتی میزان خوابم رو به 3-4 ساعت در روز کاهش میدم احساس آرامش, عجیبی میکنم. ناشی از خستگی نیست چون با هوشیاری کامل کارهای علمی رو جلو میبرم.

از کم خوابی برکات زیادی دیدم ولی از پرخوابی برکت که ندیدم هیچ، از بین بردن برکت هم دیدم....

آیت الله جوادی آملی...
ما را در سایت آیت الله جوادی آملی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akharaabati3 بازدید : 19 تاريخ : شنبه 10 آذر 1397 ساعت: 17:14

فردا دارم میرم کربلا,. ان شاءالله روز عرفه اونجا خواهم بود... دارم ذوق مرگ میشم... آقای پناهیان میگفتن وقتی دعوتت کردن بری، خیلی به خودت مغرور نشی که وای من چقدر آدم خوبیم که دارم میرم. میگفتن دو حالت آیت الله جوادی آملی...ادامه مطلب
ما را در سایت آیت الله جوادی آملی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akharaabati3 بازدید : 23 تاريخ : شنبه 10 آذر 1397 ساعت: 17:14

امشب اومدم آزمایشگاه که کارهام رو ببرم جلو که که یهو یه اتفاقی افتاد و ذهنم رو خیلی خیلی درگیر کرد...

کاش همین الان کسی کنارم بود و میتونستم باهاش خیلی راحت صحبت کنم و درد دل کنم...


ما را میان بادیه باران گرفته است... "صائب تبریزی"

آیت الله جوادی آملی...
ما را در سایت آیت الله جوادی آملی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akharaabati3 بازدید : 28 تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1396 ساعت: 9:34

امروز واقعا کمبود یک دوست سلوکی در زندگیم حس میشد. هوا بارونی بود و به شدت دلم میخواست برم بهشت زهرا قطعه سرداران بی پلاک ولی هیچکس نبود که بخوام بهش بگم. بعد از این همه وقت که میرم کلاس اخلاق، بالاخره حضرت استاد راضی شدن اذکار و دستورالعمل هایی که از استادشون، علامه حسن زاده آملی، گرفتن رو به ما هم بدن. بعضی وقتا آدم حس میکنه قلبش زنگار گرفته و نمیتونه اون دستورالعمل ها رو درست اجرا کنه و اینجاست که به یک رفیق سلوکی احتیاج پیدا میکنه که به هم کمک کنن تا رشد معنوی کنن و هرکس خواست کم بیاره، اون فرد دیگه دستش رو بگیره؛ این همون رفیقیه که گفتن: الرفیق ثم الطریق... ولی چه کنیم که همچین دوستی نداریم و تنهایی در این وادی حرکت کردن، با این شرایط جامعه که پیش هرکس بشینی زنگاری به قلبت اضافه میکنه، بسیار سخته. کجاست دوستی که وقتی بری پیشش خیالت راحت باشه که لغو نمیشنوی و زنگار از دلت پاک میکنه؟ أین الرفیق؟؟... آیت الله جوادی آملی...ادامه مطلب
ما را در سایت آیت الله جوادی آملی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akharaabati3 بازدید : 52 تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1396 ساعت: 9:34

از امشب وارد دوره جدیدی از زندگی میشم، دوره ای که وقتی تموم بشه به اندازه ربع قرن "زندگی" کردم. حس عجیبیه. نمیدونم واقعا زندگی کردم یا مردگی. خیلی از وقت ها و فرصت های زندگیم رو هدر دادم، هنوز خیلی سوال بی جواب دارم که بعضیا رو مطرح کردم و جواب نگرفتم و بعضیا هم هنوز مطرح نکردم. هنوز مسائل زیادی هست که باید یاد بگیرم. تارهای سفیدی که بین موهای سرم و محاسنم هست و هر روز توی آینه می بینمشون، دارن میگن کم کم داره وقت رفتن میرسه و تو هنوز هیییچ.....دلم میخواست تا الان می تونستم بعضیا رو ببینم، یه سری حرفا رو به بعضیا بزنم... . خیلی وقتا دلم میخواد برگردم به عقب و یه سری اشتباهاتم رو جبران کنم ولی حیف که نمیشه، حیف، حیف... .نمی دونم، ولی احتمالا یه آدم درونگرایی که حاضره به هر قیمتی هر فشاری رو خودش متحمل بشه ولی هیچ فشاری به خانواده ش، اطرافیانش و دوستاش وارد نشه، عمر زیادی نخواهد کرد. نمی دونم چند ماه دیگه یا چند سال دیگه قراره برم ولی کاش حداقل یه کار مفیدی بکنم و برم...هر چند درسم خوب بود و از راهنمایی تا الان هزار و یک جور مقام و رتبه استانی و کشوری دارم ولی از دو سال پیش اوقات زیادی رو صرف فکر کردن به این موضوع کردم که اگه واقعا علمم به درد کسی نمی خوره و فقط چندتا فرمول رو کاغذ اثبات می کنم، از دانشگاه برم بیرون تا کسایی که بهتر از من هستن برن دانشگاه. حتی مدت زمانی داشتم به این موضوع فکر می کردم که اگه واقعا زنده بودنم واسه کسی سودی نداره و نمی تونم به خلق خدمتی بکنم، برم بجنگم تا حداقل با جونم خدمتی کرده باشم، دو سر برد هم هست: یا پیروزی یا شهادت (که در باطن یکی هستن)...پ.ن: نمی دونم چه حکمتی داشت که مقاله ای رو که از عید شروع کرده بودم، دقیقا امشب که شب تولدم هست تمام شد آیت الله جوادی آملی...ادامه مطلب
ما را در سایت آیت الله جوادی آملی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akharaabati3 بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1396 ساعت: 5:58

*وصف الحال*

من خراباتیم از من سخن یار مخواه
گنگم از گنگ پریشان شده گفتار مخواه
XXXXXXXXXXXXXXXXXXX
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
XXXXXXXXXXXXXXXXXXX
دلم میخواد که یک روز این شعر واقعا وصف الحالم بشه:
همه دلباخته بودیم و هراسان که غمت
همه را پشت سر انداخت، مرا تنها برد...

آیت الله جوادی آملی...
ما را در سایت آیت الله جوادی آملی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akharaabati3 بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1396 ساعت: 1:36

*وصف الحال*

من خراباتیم از من سخن یار مخواه
گنگم از گنگ پریشان شده گفتار مخواه
XXXXXXXXXXXXXXXXXXX
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
XXXXXXXXXXXXXXXXXXX
دلم میخواد که یک روز این شعر واقعا وصف الحالم بشه:
همه دلباخته بودیم و هراسان که غمت
همه را پشت سر انداخت، مرا تنها برد...

آیت الله جوادی آملی...
ما را در سایت آیت الله جوادی آملی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akharaabati3 بازدید : 23 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1396 ساعت: 1:36

امسال دومین تابستانی هست که دوتا از صمیمی ترین دوستانم، یا بهتر بگم، تنها صمیمی ترین دوستانم رو از دست دادم. بعد از علی و محمد تقریبا 90 درصد بیرون رفتن هام دیگه تنهایی شده: هیئت تنها، شاه عبدالعظیم تنها، قم تنها، کلاس تدبر در قرآن تنها، بهشت زهرا( قطعه سرداران بی پلاک) تنها و ... . دوستای خوب زیادی دارم ولی علی و محمد دوست نبودن، برادر بودن. خیلی با هم صمیمی بودیم. ساعت ها با علی از خوابگاه از خیابون کارگر شمالی پیاده راه می افتادیم می رفتیم کافه نخلستان بعد هم دوباره پیاده راه می افتادیم و می رفتیم پارک لاله و بعد دوباره خوابگاه. انقدر گرم حرف زدن می شدیم که اصلا یادمون می رفت چند ساعت با ه آیت الله جوادی آملی...ادامه مطلب
ما را در سایت آیت الله جوادی آملی دنبال می کنید

برچسب : جای,خالی,دوستان,صمیمی, نویسنده : akharaabati3 بازدید : 18 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 16:42